
چه شد که برخی درختان در بهاران شکوفه باران شدند؟
آیا جوانه زدن و شکوفا شدن شرایطی میطلبد؟ اگر نه، دیگر فصول هم شکوفا کننده بودند و یا همه درختان حتی کاج هم می توانست جوانه بزند و شکوفا شود.
پس به داشتن آرزوی شکوفا شدن نمیتوان اکتفا کرد. اگر همانند کاج به آنچه در فکر داریم وابسته باشیم، شکوفا شدنِ بهاری معنایی ندارد. درخت، پس از پاییز و زمستان آمادهٔ شکوفتن میشود. اگر افکارمان در پی گذر زمان بی تغییر بماند، درخت کاجی هستیم که تغییر فصول را احساس نمیکند. این نفَس ِ برآمدهٔ درختان در زمستان است که در پی آن، تنفس عطر بهار، شکوفایشان میکند.
اگر اندیشه های پوسیده و نسنجیده بر سر جای خود بمانند، جایی برای جوانه زدن افکار نو نخواهد بود. اگر تعصب نداشته باشیم و امکان وقوع پاییز در افکارمان وجود داشته باشد میتوان افکار کهنه و بیهوده را بپاییزانیم و در زمستان ِ تفکر، در طلب ِ اندیشه باشیم. تا در بهارش اندیشه های نو از آن جوانه زند.
برایمان خزانی از جنس فکر و زمستانی از جنس طلب آرزو میکنم تا دلی نازک و و ذهنی آمادهٔ شکوفا شدن در نسیم بهار داشته باشیم.