Skip to content

کمالگرایی

Published: at ۰۱:۰۸
کمالگرایی
Photo by: Bob Price
در این مقاله در مورد چیستی کمال‌گرایی از دیدگاه خودم صحیت میکنم و در نهایت به راه حل‌ هایی که از آنها جواب گرفته ام می‌پردازم. این وبسایت رو هم با زیر پا گذاشتن این خصوصیت شروع کردم.

Table of contents

Open Table of contents

پیشگفتار

کلمه Perfectionism که در فارسی معمولا به کمال گرایی ترجمه می‌شود، از مشتقات کلمه Perfect است. ترجمه این کلمه طبق دیکشنری کمبریج معادل است با “کامل و صحیح از هر لحاظ، به بهترین شکل و بدون هیچ خطایی!”

cover image

بعضی افراد معتقدند که “کامل گرایی” ترجمه مناسب تری است و کمال گرایی را واژه مناسبی نمی‌دانند. اما در مورد تفاوت این دو کلمه چندان توضیح قانع کننده‌ای پیدا نکردم. بر آن شدم تا در واژه یاب جستجو کنم.

معنی کامل معنی کمال

همانطور که در معنای این کلمات می‌توان دید در واژه “کمال” یک نوع پویایی وجود دارد. شاید به این خاطر که کمال می‌تواند فعل هم باشد که به معنی حرکت به سمت کمال است و این خود اثبات امکان وجود نقص است، زیرا “می‌توان کامل شد”. ولی در واژه “کامل” این پویایی وجود ندارد و صرفا به یک وضعیت اشاره میکند که نقصی ندارد. از این رو بعضی بین واژه کمال گرا و کامل گرا تفاوت قائل می‌شوند. برخی “کامل گرایی” را “ایده‌آل‌گرایی” می‌نامند که من هم این واژه را بیشتر می‌پسندم.

با این اوصاف کسی که کامل گراست امکان وجود عیب و نقص را در ذهن خود نمی‌پرورد و این یعنی نفی تدریجی حاصل شدن مقاصد.

ایده‌آل‌گرایی چیست؟

میل به بهتر شدن می‌تواند سبب حرکت سازنده، برای بهبود و کسب تخصص در امور مختلف باشد.

آن چیزی که مورد مذمت است داشتن اهدافیست که رسیدن به آن حداقل در یک زمان معقول، غیر قابل دسترس باشد.

میل به حرکت و رسیدن به کمال در آدمی وجود دارد اما بسیاری در طی این مسیر وارد بیراه ای به نام ایده‌آل‌گرایی می‌شوند که پر است از سراب. و نهایتا پس از طی مسیری طولانی در راستای رسیدن به این سراب ها سوخت تمام می‌کنند و در میانه راه می‌مانند.

هر کاری را که انجام می‌دهیم برای رسیدن به هدفی است. اما یک فرد ایده آل گرا زمانی که به کاری مشغول می‌شود ممکن است چنان در انجام بی عیب و نقص آن غرق شود که رسیدن به هدفی که برای آن قصد راه کرده بوده را فراموش کند. از این رو پرداختن به موضوع “هدف” می‌تواند بسیاری از اوقات راهگشا باشد. پس اگر ما به درون خود نقب زنیم و بی‌پرده و بی قصد و غرض با خود مواجه شویم می‌توانیم به درون مایه هدفی که برای آن تلاش می‌کنیم دست یابیم.

نقش دیگران

زمانی می‌رسد که اگر خوب به هدفی که برای آن تلاش می‌کنیم بیاندیشندیم، درمی‌یابیم که ذهن ما نه تنها خود بلکه رضایت دیگران را نیز مورد توجه دارد. گاهی این موضوع به دلیل ناکافی دیدن خودمان است.

کودک، ایده آل گرا به دنیا نمی‌آید. چه می‌شود که او کم کم به سمتی کشانده می‌شود که این خصیصه در او شکل می‌گیرد؟ آیا اگر او به تنهایی رشد می‌کرد امکان ایجاد ایده‌آل‌گرایی در او وجود داشت؟ بعید می‌دانم. این جواب حاکی از آن است که دیگران در شکل گیری ایده‌آل‌گرایی دخیل هستند.

ایده‌آل‌گرایی بیماری‌ای است که در بستر اجتماع ایجاد می‌شود. کودک، زمانی که بهای داده شده به او و احترامی که از دیگران دریافت می‌کند را صرفا وابسته به انجام بی عیب و نقص کارها ببینید، الگویی در ذهنش ایجاد می‌شود که تنها نتیجه را با ارزش ببیند. برای او چنین تداعی می‌شود که شیوه حل مساله و مسیری که طی کرده، بی ارزش است. با خود می‌گوید مسیری که انتخاب کرده ام یا تلاشی که برای انتخاب آن داشته ام و چگونگی حل مساله من اهمیتی ندارد. مهم آن است که به نتیجه کاملی دست نیافتم یا این “قابل اغماض” و بی ارزش. خلاقیت و آموختن من مهم نیست. مهم نتیجه ای است تمام و کمال.

از دید کسی که کودک را چنین قضاوت می‌کند باید چنین گفت: مهم نیست که من به عنوان شخصی پر از نقص و ایراد و عقده های درونی از نرسیدن های خودم، نتوانسته ام کاری درخور انجام دهم. مهم اینست که تو به عنوان مخاطب من نتوانسته ای به نتیجه ای قابل تحسین از دید من دست بیابی.

تسلسل ایده‌آل‌گرایی در اجتماع

بنابر آنچه گذشت می‌توان گفت که ما در تسلسلی افتاده ایم که از ایده آل هایی که دیگران برای ما ساخته اند برای دیگران ایده آل می‌سازیم. یاد گرفته ایم کار دیگران را تنها در صورتی قابل تقدیر بدانیم که به نتیجه ای بی عیب و نقص منتهی شده باشد. با توجه به موضوع افراد دیگران را زمانی تحسین می‌کنند که نتیجه بی عیب و نقض باشد و پای حسادت و بغضی نیز در میان نباشد، که این خود حالتی ایده آل است.

حال اگر شما ایده‌آل‌گرا باشید (که این بدان معناست که نظر دیگران برای شما اهمیت دارد) و جامعه اطراف هم چنین باشند و حسود، اگر بخواهید دستاورد خود را به دیگران ارائه کنید با چه احتمالی با اقبال روبرو خواهید شد؟

در توضیح این تسلسل می‌توان گفت که این نرسیدن به نتیجه‌ی کامل، مدام در حال انباشته شدن است و ما می‌مانیم و کوله باری از کارهای ناتمام. و ذهن با خاصیت کلی سازی مسائل، علیه ما ساختار تشکیل می‌دهد. هم ما را از حرکت باز می‌دارد و هم دیگران را.

کلی سازی

برای مثال ما از کودکی صندلی های گوناگونی را دیده ایم. هر صندلی شکلی داشته است که از چهار پایه، یک سطح و یک تکیه گاه تشکیل شده بوده اند. به مرور زمان ذهن با یافتن تشابهات توانسته مفهومی از صندلی را شکل دهد که با دیدن شیئ ای جدید صندلی بودن آن را تشخیص دهد.

شکست‌های مداوم و رها کردن کارها به دلیل ایده‌آل‌گرایی نیز باعث کلی‌سازی ذهن می‌شود و تصویری از می‌سازد که در آن فردی هستیم که نمی‌تواند کاری را به پایان برساند و بی عرضه است. با این شرایط اگر شما حتی کودکی را ببینید که کاری را به انجام رسانده و دیگران او را تحسین می‌کنند، ذهن واگویه می‌کند که این بی عرضگی در سرشت توست و دیگران یا حتی کودکان می‌توانند و تو نمی‌توانی. این مساله تبدیل می‌شود به همان عقده ای که مانع از تحسین نتایج ناکامل دیگران از سوی ما می‌شود و به شیوع این بیماری منحوس دامن می‌زند. با این تفاسیر ایده‌آل‌گرایی ما نه تنها زمان و زندگی خود بلکه زمان و زندگی و انگیزه دیگران را نیز می‌بلعد و از بین می‌برد.

قدم نخست: قبول نقص

گاهی پیش می‌آید در یک مصاحبه کاری از کسی در خصوص ویژگی های شخصی اش بپرسند و او کمال‌گرایی را به شکلی متواضعانه‌ای به عنوان یکی از ویژگی های قابل تحسین خود نام ببرد. تا زمانی که ما به این نتیجه نرسیم که یک ویژگی، خوب است یا بد، قرار نیست تمهیدات موثری را در مقابلش برگزینیم. پس اولین قدم این است که ایده‌آل‌گرایی را به عنوان نقص قبول کنیم.

دو راه حل

نگاه به دنیا اطراف

نخستین اقدام این است که ساختارهای معیوب ذهن خود را به عقب برانیم و این دنیا را آنطور که هست ببینیم تا در دسترس ترین الگوی خود که همان مشاهده دنیای اطراف است را از دست ندهیم. باید به تدریجی بودن کمال هر پدیده دقت کرد.

گلی بدون غنچه پدید نمی‌آید. فرد ۳۰ ساله ای را بدون گذراندن ۲۹ سالگی دیده اید؟ کودکی بدون نوزادی معنایی دارد؟ دانشمند ریاضی‌ای سراغ ندارم که گفته باشد من چهار عمل اصلی را هیچگاه نیاموختم. رسیدن به مقصد را بدون حرکت از مبدا میسر نیست. برای ورود به خانه باید از در وارد گذشت وگرنه نمی‌توان ناگهان در میان خانه ظاهر شد. باران در ذاتش تدریجی است وگرنه ریزش یکبارگی آب همه چیز را نابود می‌کرد.

آدم های موفق زمانی که مشهور می‌شوند همه، پیروزی‌شان را می‌بینند. در صورتی که شکست‌های بسیارشان در بی نام و نشانی گذشته است و باعث نشده تدریجی بودن موفقیت را کسی ببینید و بیاموزد. جامعه به شکلی است که به شکست‌ها و مسیری که اشخاص طی می‌کنند اهمیت نمی‌دهد.

تلنگری از شب امتحان

به استثنای افرادی که حتی امتحان هم نمی‌دهند که مبادا نمره‌ی کاملی نگیرند، چرا بعضی از آدم‌های ایده آل گرا شب امتحان را بیدار می‌مانند و مطالعه می‌کنند؟

اگر کسی کاملا ایده‌آل‌گرا باشد کار دسته اول را انجام میدهد و حتی امتحان نمی‌دهد زیرا دست یافتن به نمره کامل در چنین شرایطی میسر نیست.

“تلاش کردن” یعنی شخص دریافته است که رسیدن به نمره کامل نیازمند حرکت است و بی سبب حاصل نمی‌شود. نکته مهم آن است که “تلاش کردن” در شب امتحان بالاخص برای آنان که تعلل کرده اند و می‌دانند که گرفتن نمره کامل برایشان چیزیست غیر ممکن بدان معناست که: “می‌دانم نمره کامل حاصل نمی‌شود ولی برایم مهم است که زمانم تلف نشود. فعلا نقد را بستانم و در امید نسیه نباشم تا بتوانم پله بعدی را طی کنم”. و این است معنی حقیقی تلاش و پیشرفت تدریجی. او فهمید زمان محدود است و در این زمان اندک کسب نمره کامل چیزیست محال و این باعث حرکت او شد. می‌توان گفت این شرایط همیشگی ماست و زندگی سراسر دریافتن زمان است و نه تنها شب امتحان. اما در شب امتحان کمی ملموس تر شده است. و این باعث شد تا برای حتی مدتی کوتاه حتی یک فرد ایده آل گرا هم دنیا را آنطور که هست ببینید.

ببینیم حاصل آن کس که امتحان نداد و روزها و چه بسا سالها خود را عقب راند تا اثبات کند که می‌تواند نمره کامل را بگیرد و نه اینکه اثبات کند که می‌تواند حرکت کند و نتیجه بسازد. زیرا هدف را در میانه راه فراموش کرد. اما آن کس که امتحان داد ولی نمره کامل نگرفت، جلو رفت و نتیجه گرفت.

هر چیزی که در آن توانایی داریم زمانی حاصل شده است که در آن استمرار داشته ایم و این بدان معناست که در پی کسب آن مهارت قبول کرده ایم که تدریجی حاصل می‌شود و ناگهانی نیست.

آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید مولوی